اکنون با انسجامی نسبی و تجمیع آرای موضوع مورد نظر، تشریح لزوم حساسیت در گوش دادن به موسیقیهای مختلف یا در اصطلاح «هنرِ شنیدن» را در ادامه میخوانید.
به یقین آسودن و شکم سیر کردن و تنبلی به دور از هر فعالیت ورزشییی، با نوعی لذت همراه است که ذهن را هم از تحرک وامیدارد.
سوای لذتی که ورزشکاران، تحت عنوان آرامش پس از ورزش به آن اشاره میکنند؛ دویدن، کوه رفتن، دوچرخه سواری و انواع ورزشها، فعالیتهای دشواری هستند که خارج شدن از دایره امن آسودن و اصطلاحا خوردن و خوابیدن را به همراه دارند که قدم در این راه گذاشتن اغلب همتی راسخ میطلبد.
بنابراین مثال، به هنر خوب گوش دادن به موسیقی میپردازم؛ فعالیتی که به عمد با ورزش کردن و دل کندن از لذت مخرب تنبلی همراهش کردم.
در این مقال، به مسئلهی سلیقه و تفاوت در سلایق نمیپردازم. چرا که بر اساس سلیقه، هر نظری را شخصا میتوان رد کرد. در اینجا روی کلام در جهتی دیگر است و آن پرورش و آموزش هنرشناسی و بالاخص هنر موسیقی و گوش سپاردن به انواع مطلوب آن است.
یک مخاطب موسیقی نیاز به این دارد که مانند یک ورزشکار گوش خود را پرورش یا در اصطلاح «ورز» دهد، آموزش دهد و از بیراهه برحذر دارد.
در هر حوزهای از موسیقی، قطعا سبک و سیاقی واحد وجود دارد که اگر شامل همه سلیقهها نشود، دست کم کسی جسارت این را ندارد که به آن سبک و محتوای با ریشهی آن، «چرند» بگوید و آن را چرند بشمارد. نهایتا آن را پس میزند و گوش به آن نمیدهد.
شاید دوست ندارد یا شاید گوشی تنبل دارد که ورزش نکرده، موسیقیها را نمیشناسد و فضایی را میجوید که در آن خموده ساعاتی فقط از ریتمی بهره ببرد.
در ابتدا اینگونه به ذهن متبادر میشود که بار پرورش مخاطب بر دوش هنرمند است و باید با تلاش و با مدد از ریشهها شاخ و برگ نو بیاراید تا مخاطب از فیض «هنر» بهرهمند شود. این ایدهای درست است.
اما به همان نسبت مخاطب به اصطلاح حرفهای نیز میتواند هنرمند را به چالش بکشد که سنگینی کار را بر خود بقبولاند تا هنری معقول و مقبول ارائه دهد.
هنری رشد یافته و به دور از ابتذال! این بده بستان زیبای هنری مستلزم پروردن گوش است و البته نپذیرفتن هرآنچه که از راه میرسد.
گاه از هنرآموزان در ابتدای جلسات تدریس موسیقی، این سوال را میپرسم که به چه نوع موسیقییی گوش می دهید و چه فضایی مورد سلیقه شماست؟
پاسخ اغلب این است: «من همه چی گوش می دهم!» اگرچه این پاسخ، پاسخ بیشتر مخاطبان جامعه در مواجهه با این سوال است.
اگر به این پاسخ، ریشهای نگاه شود، فاجعهای در نهان دارد. این پاسخ از آن منتج میشود که در ابتدا مخاطب نمیداند چه گوش میدهد.
سرگردانی در دنیای موسیقی از طرفی و نیاز به گوش دادن، و اقنای آن از طرف دیگر، گوش مخاطب را به این طرف و آن طرف میکشاند و نتیجه هرج و مرجی می شود که در گوش شنونده به پا میشود.
مدتی، چند صباحی میگذرد و سلیقهی مخاطب است که هرز رفته و شناختی از موسیقی پرمحتوا و تمیز انواع آن را در خود پرورش نداده است و از شنیدن موسیقی «خوب» که خود نیز هنری محسوب میشود دور افتاده است.
در ادامه موسیقی مبتذل و سطحی، کمتر ذهن و گوش شنونده را به چالش میکشد و همان سلیقهی مخاطب میشود.
همانطور که ورزش در ابتدای راه سخت است، تربیت گوش «هنر شِنو» هم در ابتدا دشوار است. موسیقی ثقیل و با ریشه و پرمحتوا گوش دادن نیازمند شناخت موسیقی است نیازمند این است کمی با مفاهیم موسیقی آشنا باشیم و گاه مقالات و کتابهایی در این باره مطالعه کنیم. و نیازمند آن است که تنبلی را در گوش خود فراموش کنیم.
به گوش تنبلی دادن و اجازه هرز شنیدن و هرز رفتن دست ماست و ماییم که باید برای گوشمان ارزش قائل باشیم!
ضمن گفتن مطالعه درباره موسیقی، یاد کتاب «موسیقی شناسی» (فرهنگ تحلیل مفاهیم) از بابک احمدی افتادم که مغتنم شمردم و اشارهای به آن کردم.
مخاطب حرفهای هنرمند است.
4 دیدگاه ها
مطلبت خيلي خوب بود و نكته اي كه خيلي توجهمو جلب كرد اشاره به پرورش هنر شنيدن بود. اينكه به موسيقي خوب دسترسي داشته باشيم و البته درك درستي هم ازش داشته باشيم. البته كه هنر يه موضوع كاملاً سليقه ايه اما درك درست از هنر تاثير گذار، چشم بينا و گوش شنوا و هنرمندي ميخواد. موسيقي امروزي، كه در دسترس عموم هست شايد به اندازه كافي براي پرورش شنيدن مناسب نباشه. ملودي هاي تكراري، سبكها و تلفيقهاي تكراري و در بعضي مواقع عجيب، كه به عنوان نو آوري در موسيقي به مخاطب خورانده ميشن در مقايسه با آثار هنري چند دهه پيش كه هنوز هم ماندگارند شاهد خوبي براي اين موضوع مي تونن باشن.
رامین عزیز. ممنون که مطلب رو خوندی و اینطور مبسوط نظرتو دادی و نکته ی مهمی هم توش ارائه کردی. درود بر تو و ساز دلت همیشه کوک
هنر شنیدن،هدایت دهنده و محرکی بسیار موثره تو راه خودشناسی،و بعد خودشناسی و حتی روانشناسی و حتی جامعه شناسی، به تو این شانس و میده که بهتر بفهمی، لذت هارو واست تعریف میکنه،ذهن و هدایت میکنه به سمت رسیدن،رسیدن به هر چی آرومت میکنه
هرچه زودتر هنر شنیدن و بفهمی، زودتر هدفت مشخص میشه،زودتر میرسی
خیلی مسئله مهمی بود حامد گیان،ممنون از بیان مطلب خودت.
ممنون از تو زانای عزیز که لطف کردی و با حوصله خوندی. مرسی بابت نظرت